به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، صد و سی و هشتمین نشست «در کوی نیکنامان» با حضور خانوادههای شهیدان علی زمانی و علیاصغر بیکوردی قاسمآبادی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در ابتدای این نشست، حجتالاسلام وحیدی عنوان کرد: این روزها نوعی از دین اسلام در بین مردم شکل گرفته است که با اسلامی که در تریبونهای رسمی صدا و سیما تبلیغ میشود، تفاوت دارد. خوشبختانه این اسلام ناب در دل مردم و در حرفزدنهایشان شکل گرفته که اتفاق بسیار خوبی است. متاسفانه عدهای میگویند خون شهدا پایمال شده است، اما من موافق این موضوع نیستم و میگویم که باید به رفتار و عقاید مردم نگاه کرد، نه مسئولانی که با بیتوجهی دزدی میکنند. بنابراین کارهای آنان ملاک و معیار نیست و باید به توده مردم نگاه کرد. وقتی به نسل جوان امروز نگاه میکنم، میبینم که چه قدر خوب و دقیق، مفاهیم اصلی انقلاب یعنی استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را درک میکنند و راجع به آن حرف میزنند. این موضوع به برکت خون شهداست.
وی آیه ۱۷ سوره رعد را خواند و گفت: این آیه مفهوم بسیار مهمی دارد. علامه طباطبایی درباره آن میگوید این آیه یکی از ۲۰ آیه مهم قرآن است و کلید فهم کتاب آسمانیمان در آن گنجانده شده است. در مفهوم این آیه میخوانیم که وقتی رودخانهای پر از آب میشود، جاهایی است که آب به دیواره رودخانه برخورد میکند و به دلیل این برخورد، کفهایی بر روی آن ایجاد میشود. قرآن در ادامه میفرماید که این کفها ماندنی نیست و خیلی زود از بین میرود. بنابراین به آن کفها نگاه نکنید، بلکه به آب زلالی نگاه کنید که در زیر آن قرار دارد و همه را سیراب میکند. این موضوع در ماجرای کربلا نیز وجود داشت. عبیدالله زیاد آن کفها را میدید و به حضرت زینب گفت که چه میبینی؟ ایشان که آب زلال زیر این کفها را میدید، گفت که «ما رایت الا جمیلا». شهادت امام حسین (ع) آب زلالی را در تاریخ به وجود آورده است که دودمان بنیامیه را بر باد میدهد.
در ادامه این مراسم، خانوادههای شهیدان انقلاب روی صحنه آمدند و خاطراتی از عزیزانشان بیان کردند.
در ابتدا همسر شهید بیکوردی درباره وی گفت: شهید علیاصغر بیک وردی از جمله شهیدانی است که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسید. نزدیک به دو سال در کنار ایشان زندگی کردم و از ایشان یک فرزند به یادگار باقی مانده است. خاطرم هست که در روزهای مهم و تعیینکننده انقلاب که بسیاری از جوانان در مبارزه با رژیم پهلوی به شهادت میرسیدند، ایشان به من گفت که ما باید تدارکات و تجهیزات لازم برای مبارزان را فراهم کنیم. یکی دو طاق پارچه در خانه داشتیم، از من اجازه گرفت و آن را با خود برد که به عنوان کفن برای خیل عظیم شهدا استفاده کند.
وی اضافه کرد: در روزهای منتهی به ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب، ایشان آرام و قرار نداشت و شب و روز در خیابانها به مبارزه میپرداخت. وقتی از ایشان خواستم که کمی استراحت کند، به من گفت چگونه میتوانم استراحت کنم در حالی که جوانان بیگناه به راحتی توسط شاه کشته میشوند؟ ایشان در نهایت هم روز ۲۱ بهمن و دقیقاً مصادف با شب پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسید.
در ادامه، برادر شهید زمانی گفت: برادرم ۱۶ ساله بود که به شهادت رسید. خاطرم هست که در روزهای مبارزه با رژیم پهلوی، با هم به تظاهرات میرفتیم. ما در بسیاری از تجمعات تهران از جمله روز ۱۷ شهریور شرکت داشتیم و خیلی از ظلمها را به چشم خود دیدیم. ماجرای شهادت ایشان هنوز هم دردناکترین اتفاق زندگی من است، چرا که در آغوش خودم او را با تیر زدند و به شهادت رساندند و جالب است بدانید که حتی پول آن دو تیری که به برادرم شلیک کرده بودند را از ما دریافت کرند. لحظات آخر، در آغوش من بود و با لبخند از دنیا رفت. از دست رفتن برادر در آغوشم غم و اندوه بسیار بزرگی است که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد.